عزیزم وقتی تازه زبون باز کرده بودی همش منو قادا صدا می کردی به اینکه گفتن مامان خیلی راحتر بود ؛وقتی از سر کار می اومدم و خسته بودم به بابایی می گفتی بابا برا مامان بسکوییت و چایی بیار تا خوب بشه و بخنده( آخه اون موقعه تو خییییلی بسکوییت و چای دوست داشتی)؛ الان هم این روزا میگی مامان من باب اسفنجیم همیشه میخندم عززززیزم آرزو میکنم همیشه ایام به کامت باشد و همیشه مثل باب اسفنجی بخندی ؛ منو و بابا هم وقتی از دستت عصبانی میشیم بمون میگی چتونه مثل اختابوس شدین ...